دیروز دوباره همان مسیر تکراری هفته های پیش را می رفتم. یادم افتاد که هفته ی قبل بوی داغِ جوهر و کاغذ و پلاستیکی که از مغازه های چاپ بنر بیرون می زد بی خودم کرده بود. حالا نه از موتور سوار های پر تب و تاب خبری بود نه از لوله های بزرگ بنر و کارتن های بسته بندی شده ی تبلیغات انتخاباتی.

امسال که شور انتخابات مرا نگرفت. تا ببینیم سال های بعد، بین تشکل های دانشجویی و کمال گرایی های ذاتی و غرور جوانی و این ها چه به سرم می آید.