بسم الله

سومین کتاب نقد کانت حاوی نظرات او درباره­ ی زیباشناسی است. جایگاه زیباشناسی در فلسفه­ ی کانت به طور خلاصه اتصال دهندگی میان دو نقد دیگر و در واقع دو جهان دیگر او است. میان اراده­ ی اخلاقی و پدیداری ضروت، قوه ­ی حکم ارتباط برقرار می­کند؛ «احساس» واسطه­ ی میان شناخت عین و عمل در رابطه با آن است. یادداشت حاضر بر اساس دقیقه­ ی اول کتاب نقد قوه­­ ی حکم نوشته شده است که به نقش رضایت در حکم ذوقی، که همان حکم زیباشناختی است، می­پردازد.

 

 زیباشناختی غیر از حکم شناختی است، چرا که هنگام داوری ذوقی، قوای فاهمه -که ابزار شناخت است- به کار نمی­افتد، بلکه قوه­­ی متخیله است که احساس لذت یا الم را به عین نسبت می­دهد. به علاوه، حکم زیباشناختی غیر از حکم اخلاقی است، به این دلیل که رضایتی که داوری ذوقی را ایجاد می­کند فاقد هر گونه پیوند با تصور وجود عین است، خلاف آن چه که قوه­ی میل ایجاب می­کند. تا این جا روشن شد که حکم زیباشناختی حکمی ذوقی است و حکم ذوقی را رضایت ایجاب می­کند.

البته واضح است که هرگونه رضایتی حکم زیباشناختی را در پی ندارد. رضایت از امر مطبوع داوری ذوقی را ایجاب نمی­کند. امر مطبوع به معنای امر خوشایند حواس است و خوشایندی برای حواس می­تواند «لذت بخش» باشد، ولی لذت حاصل از دریافت حسی منجر به داوری نمی­شود، چه رسد به داوری زیباشناختی و در عین حال بسیار با علاقه، همراه است، یعنی رضایت ناشی از دریافت حسیِ عین با تصور وجود آن پیوند خورده است. بنابراین رضایت از امر مطبوع اولا فاقد هرگونه معنایی برای داوری است و ثانیا به همراه علاقه است. به همین دلیل نمی­تواند حکم ذوقی را ایجاب کند. البته باید توجه کرد که حکم زیباشناختی درباره­­ی هر اثر هنری به نحوی از انحا باید از مسیر دریافت حسی بگذرد، اما آن قوه­ای که در داوری ذوقی به کار می­افتد قوه­ی متخیله است و نه قوای ادراک حسی.

رضایت از خیر نیز به داوری زیباشناختی منجر نخواهد شد. خیر، آن است که به وسیله­ی عقل و از طریق مفهوم صرف خوشایند باشد. روشن است که خیر یا به خودی خود خوشایند است یا به واسطه­ی خیر بودن برای امر دیگر، که در هر دو صورت ردپای علاقه در آن به وضوح دیده می­شود و حکم زیباشناختی، باید تنها به سبب مطابقت با ذوق صادر شده باشد، نه هیچ رضایت دیگری از وجود عین. پس رضایت از خیر اولا با علاقه همراه است و ثانیا معنایی دقیق و معین را می­رساند که حضور معنا در فهم خیر ضروری است، اما در فهم زیبا معنای معین مانع کار است. به این ترتیب رضایت از خیر نیز نمی­تواند رضایت باشد که داوری زیباشناختی را ایجاب می­کند.

رضایتی که حکم ذوقی را ایجاب می­کند ویژگی­هایی دارد که آن را از دیگر رضایت­ها متمایز می­سازد. در داوری ذوقی اولا هیچ گونه علاقه­ای نیست. به این معنا که تصور وجود عین ما را در حکم به مطابق ذوق بودن آن پیش نبرده است. برای این که حکم زیباشناختیِ خالص داشته باشیم، باید مطمئن باشیم که داوری ما جانبدار نیست؛ یعنی نسبت به وجود عین کاملا بی­تفاوت است. حکم زیباشناختی نه تنها پایه­ی هیچ علاقه­ای نیست، بلکه علاقه­آفرین نیز نباید باشد، چرا که از قوه­­ی میل نشأت نمی­گیرد. ثانیا در داوری ذوقی معنا به حالتی خاص حضور دارد. نه همچون خوشایندی برای حواس است که هیچ معنایی در آن حاضر نباشد، نه مثل خیر که معنا در آن حاضر و معین است. در امر زیبا معنا قابل رد گیری، اما نا متعین است.

بنابر این سه جهان کانت در این صفحات نیز همچون باقی آثارش دائما دیده شده و جایگاه قوه­ی حاکمه تا حدودی روشن شد. حکم زیباشناختی داخل در دو جهان نومن و فنومن نیست، بلکه حد واسط و واسطه­­ی میان آن دو است.