اتفاقی شبیه همان چیزی که دو سال پیش مرا وا داشت به نوشتن، و این جا نوشتن، حالا ساکت و ملولم کرده. پیرمردِ راننده ی پرایدِ پلاک معلولین را تبدیل کنید به مردِ یک دست مشکی پوشیده ی موتور سوار. البته بعید نیست که تخریب قریب الوقوع خانه و از دست رفتن زیرزمینِ محبوبِ واقعی هم مزید بر علت شده باشد.

این ها را گفتم که گمان نکنید که این زیرزمینِ مجازی برای من هوس بازی بوده و رهایش کرده ام. چه دچار PTSD شدم و چه نشدم، دوره ی سکوت همچنان مثل قبل شروع می شود و تمام می شود و من بر می گردم به نوشتن.