زیرزمین

دست و پنجه نرم کردن با افلاطون

بسم الله

فلسفه و فیلسوف در نگاه افلاطون با توجه به محاوره­ی فایدون، ثئای تتوس و جمهوری

در تمام علوم، کسی دانشمند آن علم دانسته می­شود که در آن زمینه مشغول فعالیت پژوهشی بوده، متخصص است و تلاش می­کند به سؤالات اساسی حوزه­ی تخصصی­اش پاسخ دهد. در فلسفه اما چنین نیست، احتمالا به این دلیل که خود علم فلسفه (اگر آن را علم بدانیم!) تعریف مشخص و ثابتی در طول تاریخ نداشته است و امروزه نیز آثاری که «فلسفه» دانسته دانسته می­شوند، وجوه مشترک چندان بارزی ندارند. فلاسفه نیز –به عنوانِ دانشمندانِ علمِ فلسفه- فعالیت­هایی بسیار متفاوت و گاه متعارض داشته­اند. از این رو لازم است دستِ کم بدانیم هر فیلسوف به تنهایی و در چارچوب فکری خودش چه چیزی را فلسفه و چه کسی را فیلسوف می­داند. در این یادداشت آراء افلاطون درباره­ی فلسفه و فیلسوف، با توجه به محاورات ثئای تتوس، جمهوری و فایدون، استخراج شده­است.

در کتاب ششم محاوره­ی جمهوری، افلاطون این طور آغاز می­کند که فیلسوف همواره در پی شناختنِ «هستیِ یگانه­ی ابدی» است. 

ادامه مطلب...
۲۱ دی ۹۶ ، ۱۰:۳۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hurricane Is a little kid

این جزیره ها که در تصرف غم اند

شب بود. دردی نبود که بخواهد گریبانم را بگیرد؛ اما من گریستم، چون ترس قلبم را فشرده بود.
روز، یادم رفته بود حرف بزنم. آن‌قدر در خودم مچاله شدم که رسیدم به خانه. چیزی نمانده بود که صدایِ لعنتی‌اش خفه‌ام کند. حتا نتوانستم هم‌صدایش شوم، بخواهم که دست از حنجره‌ام بردارد. نتوانستم. خفگی، تفاوتی با مرگ ندارد.
غروب، تازه توانستم با خودم حرف بزنم. دست کشیدم روی خطِ کبودیِ صدایش روی گردنم. گفتم: ترسیده‌ام. 
گریه کردم، شب، زیر پتو، پشت به تمام دنیا.
غوطه خوردم در لحظه‌هایی که نتوانسته بودم حرفی بزنم، نتوانسته بودم حتا دست دراز کنم و پیچ ضبط را بچرخانم. مگر مرگ چیست جز سر خوردنِ نخِ گردن و پا و زانو از دستِ من؟ حتا نتوانسته‌بودم گریه کنم، یا بفهمم غمگینم، یا ترسیده، یا نا راحت. ناتوان بودم، بریده از زمان، مکان، جسدم حتا. غوطه‌ور.
آدمی موجود ضعیفی است. امید که مگر دروغ چیزی را تغییر دهد.

 

۳۰ آذر ۹۶ ، ۰۲:۱۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Hurricane Is a little kid

در باب هست

آقا پارمنیدس می گه:

هست هست و نیست نیست. هست نمی تواند نیست شود چون هست و نیست نمی تواند هست شود چون نیست. پس حکم در این باب این است: یا هست یا نیست.

۲۷ آذر ۹۶ ، ۱۷:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hurricane Is a little kid

.

سرم را فرو ببرم در شیشه‌ی در مترو، زمزمه کنم در گوش کسی که پشت‌ تلفن صدایم را می‌شنود. بی که حرفی بزند، بتوانم چهره‌اش را تصور کنم. تونل نصف زمزمه‌هایش را بدزدد، گوشی را فرو ببرم در سرم که بهتر بشنوم، هر چند که جملاتش را به علم حضوری عالمم: خورشید هر روز تازه است.

۱۷ آذر ۹۶ ، ۱۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hurricane Is a little kid

درد بر من ریز و درمانم مکن

این هفته برنامه ی کوه و سفر داشتم. حالا از دیروز افتاده ام در رختخواب و لرز و درد. 

۰۶ آذر ۹۶ ، ۱۰:۳۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hurricane Is a little kid

من باب «در»

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۸ آبان ۹۶ ، ۲۲:۴۷
Hurricane Is a little kid

پیر شدیم

یک

 

***

زیرزمین یک ساله شد. آهٍ کم ربّی اعطانی...

۱۱ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hurricane Is a little kid

همایش بین المللی باستان شناس جوان!

از اول این هفته همایش در حال برگزار شدن بود، همه ی سالنِ پایین پر می شد از آدم و آدم و آدم. نباید دیر می کردم، خصوصا صبح! واقعا نمی شد از بین اون همه آدمی که با تیپ های عجیب در سکوت و گاهی زمزمه به کتاب ها و کاسه بشقاب های شبیه آثار باستانی و مینا کاری ها زل زده اند؛ با عجله رد شد. امروز که حدس می زنم روز آخر بود، انگار تازه یه کم با هم صمیمی شده بودند :) صداهاشون رو می شنیدم که به زبان های ناشناخته با هم صحبت می کنند و بلند بلند می خندند! شکسته بسته با فروشنده هایی که صنایع دستی می فروشند حرف می زدند و کارت می کشیدند و ذوق می کردند. کلونی شده بودند و انگار شماره تلفن رد و بدل می کردند؛ گوشی به دست، لبخند به لب! هر کلونی زبانی داشت و لهجه ای و گاهی هم لباسی. از این بین عربی و ترکی استانبولی رو تشخیص دادم؛ و البته انگلیسی! این وسط هم، یکشنبه بود گمونم، انجمن اسلامی و مستقل تجمع کردند و شعار دادند و از پردیس بین الملل حمایت طلبیدند :-دی 

راستی، هم کلاسی افغانمان که از کابل اپلای کرده، امروز باهام حرف زد :) نمی دونم از کمرویی است که این قدر تند تند حرف می زند، یا کلا آهنگ حرف زدنش همین قدر تند است. اگر آهنگ معمول حرف زدنش همین باشد، باید بگم از این لحاظ قابل مقابله است با دکتر مصلح! :-لبخندخیلیخیلیگشاد

۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۹:۳۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Hurricane Is a little kid

مهر

مهر موقتا ما را ترک خواهد کرد. مثل اسفند، که دوباره می رسد و اتفاقا خیلی هم دور نیست. چهارشنبه رفته بودیم خانه ی گلشن. چهارشنبه دوباره می رسد. هی می رود و بر می گردد، هی می رود و بر می گردد. مهر ِ من به گلشن هم بر می گردد، می رود و بر می گردد. مثل قطار که در ایستگاه شادمان، هی می رود و چند ساعت بعد...

باطل.

۳۰ مهر ۹۶ ، ۰۸:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hurricane Is a little kid

بهمن سگی

بسم الله تعالی
الیوم اعلام می‌داریم که به اول مرتبه ول ماندیم در دانشکده و لذا به معیت رفقای نابابِ دودی بر پله‌های «یه حوض» بنشسته؛ مقدار معتنابهی دودِ فوت گردیده ی بهمن سگی بلعیده و به زئوس قسم که مشترکی نماند که حرفش نزنیم و مدح و قدحش نگوییم.
خراب شدیم رفت.
و السلام علیکم و رحمة الله

۲۵ مهر ۹۶ ، ۱۸:۱۲ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hurricane Is a little kid